سنگینی بی باری

سیکل دوم iui

حس خیلی خوبی دارم امروز امروز خدا لطف بیکرانش رو بهمون نشون داد خدایا شکرت ایمانم به تو خیلی زیاد شده خدایا . میدونم که حکمت تو ، مصلحتمون هست.  میدونم بدون خواست تو غیر ممکنه من مامان بشم  حتی اگه هزار بار iui و ivf  بشم ، اگه تو نخوای نمیشه خدایا شکرت امروز خبر مامان شدن یه دوست رو شنیدم یه دوست خوب که چندین سال بود تو تب و تاب و حسرت بچه می سوخت . خدایا شکرت که تو اوج ناامیدی هم ادم رو تنها نمیزاری امروز رفتم دکتر و برای دومین بار رفتم تو سیکل iui دکتر داروها رو برام نوشت که تا 10 روز اینده استفاده کنم به امید خدا اخر ماه برای بررسی بیشتر میرم برای سونو هرچند امروز بیشتر از هر روزی میدونم که خواست ...
23 دی 1392

میترسن چشم بخورن؟

سلام چرا بعضی از مَردم اینطوری هستن؟ آدم از همخونهای خودش چیزهایی میبینه و میشنوه که دیگه از غریبه ها توقع نداره. چند وقت پیش از یکی از فامیلهای خودم شنیدم که گفته بودن الهام و دختر خالش اجاقشون کوره . خوب مگه من با شما رفت و آمد دارم یا مگه من به زندگی شما کار دارم ؟ وقتی شنیدم خندیدم و گفتم عیبی نداره شاید حالا به شوخی یه چیزی گفته . مهم نیست . حالا مگه با گفتن اون من ارزشم کم میشه؟ شعورش تا همین حد هست که زن رو فقط تو زاییدن و مادر شدن میبینه چند هزار سال هست که بشریت زاییده و رفته اونوقت هرکس تعداد بیشتری بچه بزاد باید ارزشش بیشتر باشه که نیســـــــــت. با خودم گفتم : مثلا دور از حضور خوک بیشترین تعداد زایمان بچه رو داره هر...
11 دی 1392

آیا به دنیا آوردن بچه خودخواهی والدین هست؟؟

  خدایا من نمیدونم چی کار کنم ؟؟ نذر کنم ؟ گریه کنم ؟ توبه کنم؟ غصه بخورم؟ داد بزنم؟ جیغ بزنم ؟ توسل کنم؟ گدایی کنم؟ فحش بدم ؟ کفر بگم ؟داد بزنم؟ قربونی کنم؟ ذکر بگم ؟؟ چی کار کنم به درد دلم گوش بدی؟؟ خدایا مگه من غیر از تو کی رو دارم؟؟ خدایا این افکار مالیخولیایی دست از سرم بر نمیداره. گاهی عذاب وجدان میاره ، گاهی عصبانیت ، گاهی غصه و گاهی سرخوردگی. فکر این که به دنیا آوردن یه کودک مسئولیت سنگینی هست و انسان نسبت به اون فرد یعنی بچه و همینطور جامعه مسئول هست ، ترس آدم رو بیشتر میکنه . اوایل ازدواج همش فکر همسرم رو می کردم . همسرم گناه داره که از حالا زیر بار مسئولیت قرار بگیره  ممکن هست که زیر بار مسئولیت بشکنه و...
3 دی 1392

استراحت

بی بی چک 1 : روز 24 دوره   منفی بی بی چک 2 : روز 31 دوره   منفی منفی . . . .  دوره جدید شروع شد و چاره ای غیر از قبول واقعیت نیست.. باید محکم باشم.. من 34  ساله هستم امسال باید عزمم رو جزم کنم برای مادر شدن..دیگه نباید نا امید بشم و درمانم رو نا تموم ول کنم. صبح دیروز رفتم دکتر بعد از 1 یا 2 ساعت انتظار خانم پرستار گفت که خانم دکتر ناز و مهربونم مریض شده و امروز نمی تونه بیاد به جاش یه دکتر دیگه اومد.  با پرستار صحبت کردم که اگه اجازه بده فردا بیام و بعد از موافقت ، از بیمارستان زدم بیرون. امروز صبح دوباره رفتم مرکز ناباروری.امروز دیگه هر طور شده باید دکتر رو ببینم .خانم دکتر نازنینم امرو...
1 دی 1392
1